اینکه چند نفر علاقه مند به هنر آن هم از جنس معاصر یک روز نه آنچنان سرد و گرم کنار یکدیگر جمع شوند٬ سنت تازه ای نیست. اما اینکه محصول گردهم جمع شدنشان منتهی به خلق ایده شود برای تشکیل گروهی که مسیرهای تازه ای کشف کند شاید قابل تامل باشد.

متافور از این قاعده مستثنی نیست و دقیقا همینطور متولد شد. چند نفر آدم علاقه مند به عکاسی که وجه اشتراکشان عکاسی کردن یا تلاش برای درست عکاسی کردن است.این گفته البته لزوما به معنی متمرکز شدن روی رسانه عکاسی به شکل اخص در ژانر عکاسی مستند اجتماعی نیست ! نه واقعا اینطور نیست.

اما ناخواسته و بنا بر خاستگاه توجه ویژه ای به رسانه عکاسی خواهیم داشت با ذکر این نکته که به عنوان انسان معاصر باور داشته ایم و داریم که دوران فهم جزیره ای ‍پدیده ها از رهگذر رسانه ای مشخص به تاریخ ‍پیوسته است و ما ناگزیر خواهیم بود در زمین بازی هنر معاصر بینارشته ای بیندیشیم و بینا رسانه ای عمل کنیم .

در توضیح اینکه چرا متافور؟ و ما چرا متافور شده ایم ؟ باید بگوییم دلایل بسیاری دخیل بوده و هست؛ می شود تا صبح آسمان و ریسمان بافت از جغرافیا تا … اما نه بسیار ساده و بدون اینکه فلسفه بافی کنیم٬اعتقاد داریم همه چیزهایی که اطراف ما رخ می دهد استعاره است. ما انسان های دو پا خالقان استعاره هاییم و در عین حال غرق شدگان در آن …

هنر هم در اعلی ترین شکل خود گویا همواره در نبرد و مسلح به استعاره است با حقیقت !

ما تلاش خواهیم کرد با بیان متافوریک به قلب حقیقت بزنیم ٬ اینکه چطور ممکن می شود یا ممکن خواهد شد به خواستی باز می گردد که همه ما در آن دخیل هستیم و خواهیم بود.