امین نادی

 

لوح اعظم چهاربر برنجی، از نام موکلان، اعداد و ابجد کبیر و وسیط در طریقهٔ کشف الأسرار پیکره های مفقودی؛ صفحه ای محفوظ و سفید از طلسمات و تعویذات در طرز استخراج اسامی و تسخیرات؛ نقاط قرمز و علائم توپوگرافیک بر روی نقشهٔ رقومی شهر تهران؛ مصاحبه هایی در باب تاریخ تحولات اجتماعی ایران و آثار احتمالی آن بر واقعیت غیبت مجسمه ها؛ آرشیو اسناد تاریخی و حافظه های اطلاعاتی در این فقره همراه با ۹ کانال ویدیویی که شاهد تصویر موقعیت های مجسه ربایی ست؛ آیدین باقری در این پروژه با به کارگیری همزمان اسباب علوم غریبه و اسناد واقعی سعی در پرتاب مخاطب در یک موقعیت دوگانهٔ حس واقعیت[1] و توهم[2] دارد.

 

در مفهوم حس واقعیت، شی واقعیِ تجربه شده، لزوماً خصیصهٔ وجودی خود را از تجربهٔ شخص فاعل نمی گیرد. شی واقعی وجود دارد حتی اگر هیچ فاعلی آن را تجربه نکند. اشیا یا به عبارتی مدیوم های مورد استفاده در این پروژه به دو قسم تقسیم می شوند: مدیوم های مستند که سرشار از حس واقعیت اند و اسباب و اسرار علوم غریبه که فاقد حس واقعیت، در عدم و توهم اند. چیستی و ماهیت هر کدام از این مدیوم ها در این پروژه نیازی به تشریح ندارد چراکه به وضوح تمایز اسناد از اسرار مشهود است. پیش از این گفته شد که شی واقعی، وجود و هستی خود را از تجربهٔ فاعل نمی گیرد. بنابراین، اسناد به دلیل اصالت و سندیت خویش حس واقعیت را برای مخاطب حتی بدون فعل تجربه ایجاد می کنند در حالی که اسرار و به عبارتی مدیوم های وام گرفته از علوم غریبه تا پیش از عمل فاعل و فعل تجربه وجود ندارند و در عدم سیر می کنند و هر آنچه آدمی در جهان واقعی به آن ها اشاره می کند توهم است. مخاطب در مواجهه با این پروژه، با دوگانهٔ حس واقعیت از طریق مدیوم های مستند و حس توهم به کمک اسباب طلسمات و تعویذات مواجه می شود.

 

ضمیر مجهول الهویهٔ سوم شخص جمع: آن ها، ایشان (سارقان، متخلفان، کار شکنان) که همیشه در فقدان یک پاسخ واقعی، ملموس، زمینی و علمی که بر آمده از حس واقعیت باشد، تکثیر و تکرار می شود، چیزی ست که جامعهٔ متوهم و خرافات زدهٔ امروز را در کام یک فرافکنی و توهمی بی نتیجه می کشد. به عبارتی، این پروژه بازتاب سیستمی ست که پاسخ گویی را به امری موهوم تبدیل کرده و همزمان نمایندهٔ جامعه ای ست که در پژواک چنین عملکردی توهم و خرافات را جایگزین اندیشه کرده است. در چنین جامعه ای پژوهش، تحقیق و علوم تجربی که بر مبنای حس واقعیت استوار اند مبنای عمل قرار نمی گیرد، شفافیت وجود ندارد و ابهام و کلی گویی های بی نتیجه و فاقد سندیت در تسلسلی بی پایان، زندگی فرد فرد جامعهٔ متوهم را آلوده کرده است. در جامعهٔ متوهم، آن ها، دیگران و از ما بهترانی سرمنشأ امورند که هیچ گاه هویت مشخصی نمی یابند و دیدنی نیستند مگر با توسل به علم طلسمات و تسخیرات.

[1] Sense of Reality

[2] Hallucination