[نا]عکاس؛درستایش آماتور بودگی

من این مجموعه را آماتورگری می نامم؛ دقیقا به معنی عملی

که نیروی محرک آن را عاطفه و غمخواری، ونه سودجویی

و خودخواهی کوته فکرانه تکرشته کاری، تامین کند.  ادوارد سعید

[نا]عکاس پرسونایی آشناست و نه قطعاً به واسطه میان مایه‌گی و در دسترس بودن رسانه عکاسی برای همگان. اضافه شدن پیشوند [نا] به هر حرفه ای می تواند یادآور چنین پرسونایی شود. از [نا]عکاس که می گوییم از نابلدی در امر اپراتوری و چگونگی به کارگیری دوربین عکاسی حرف نمی زنیم. [نا]عکاس ممکن است روی مختصات چگونگی به کارگیری دوربین عکاسی آگاه باشد، می تواند هم نباشد.

[نا]عکاس شاید هنوز کاسب کارانه نمی اندیشد. مسأله مندی های خودش را جستجو می کند، بی آنکه سودایی در سر داشته باشد تا قله ای را فتح یا تندیسی را از آن خود کند. کرده هایش و به جامانده هایش پیشرو تر از آوازه اش در حرکت خواهند بود (اگر تمنای شهرت در کار باشد). [نا]عکاس نمی خواهد خود را در متن جماعتی جا کرده و از این راه آتیه اندیشی کند. پرسه می زند، کشف می کند، صبوری می کند، خط تولیدی عمل نمی کند (کارخانه که نیست) متوقف نمی شود (با آخرین مجموعه درخشان از عکاسی خداحافظی نمی کند).شاید کمی هم آسایش گریز باشد اما راضی به فقر فروشی در فریم هایش نمی شود.

تمامی این بایسته و نبایسته های اخلاقی را مدیون آماتوربودگی است. آنچه او عامدانه دنبال می کند دوری گزیدن از هر ساز و کار رایجی است که تکرار را موجب می شود. برای [نا]عکاس، غلتیدن در چرخهٔ بازتولید پر طمطراق از درون تهی شده، ترس پایان ناپذیری است؛ چرخه ای که پشاپیش ابطال را چنان ارابه ای با خود می کشد. [نا]عکاس خود را خرج عکس هایش می کند و نه بالعکس. او به جای رونمایی از خودش، نادیدنی ها را فرا می‌خواند و به آن شکلی از دیدن می‌بخشد.

[نا]عکاس به دنبال اجتناب از همه آن چیزی ست که در قامت عکاسی تعریف پذیر شده است. او به دنبال زدایش تصویر و تصویر پردازی از قواعد مرسوم؛ از زیباشناسی تا دغدغه مندیِ فاقد تعهدگرایی اجتماعی ست. در [نا]عکاسی هیچ چیز متمرکز نیست. [نا]عکاسی نهاد آموزشی، فکری و برنامه ریزی غیرمتمرکز دارد و فاقد متولی ست، درنتیجه تکثر اندیشه در [نا]عکاسی امری بدیهی و قابل پذیرش است. [نا]عکاسی فاقد سیستم است، نه کنترل می شود و نه کنترل می‌کند، آرمان‌شهری نمی اندیشد و برای همه چیز نسخهٔ آماده ندارد. مستعمره نیست و تعریف و تکرار هیچ اندیشه ای به آن تحمیل نمی‌شود. در [نا]عکاسی اصالت نه با عکس است و نه با تسلط بر امر عکاسانه؛ بلکه اصالت با فرآیند تولید اثر هنری و شخصیت هنرمند است. [نا]عکاسی نه با هستی، که با امر شدن سر و کار دارد درنتیجه سراسر تردید است. این تردید به [نا]عکاسی و همهٔ امور مرتبط با آن خاصیتی ابطال پذیر می دهد و آن را در طول زمان تجدید پذیر می‌کند، همانند رودی که هیچ گاه نمی توان در آن دوبار شنا کرد. [نا]عکاسی شکلی وحشی، طبیعی و خود‌انکشاف یافته از غایت هنر است که با رسانهٔ عکاسی بازی می کند و کیست که نداند هنر سراسر بازی کردن است.