بازی جادویی است؛ تو را فرا میخواند، درون خود میبلعد و حتی در راه بازگشت هم رهایت نمیکند. همه چیز تابع بازیگران و زمان, تابع سررسیدن خستگی!بازیکنان این زمین بیخبر از قوانین نوشته و نانوشته زندگی در زمینی چند متری که گویی کل دنیایشان است، توافقات کودکانه خود را دارند.
هرچه سنشان بالاتر میرود، توافقات بیشتر شکل و شمایل قوانین بزرگسالانه را میگیرد.در خردسالی بیخبر از دنیای بزرگترها خلاقانه، آزاد و رها بازی میکنیم. کودک که میشویم برای جلب نگاه تحسینآمیز، قوانین آدم بزرگها را تقلید میکنیم. در نوجوانی قوانین بزرگسالانه باعث عصیانمان میشود. در آستانه جوانی شاید خسته از دنیای بزرگسالها و بازیهایشان به دنبال رهایی و آزادی خردسالی میگردیم اما بعد از تلاشهای بیوقفه اما بیثمر تسلیم زندگی میشویم. بزرگتر میشویم، دوباره سعی میکنیم و باز خسته میشویم و تکرار و تکرار و به جبر تا آخرین لحظه در این زمین، بازی میکنیم.